جدول جو
جدول جو

معنی در و جان - جستجوی لغت در جدول جو

در و جان
آویزان، تاب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَرْ رُ)
به معنی عر وگوز. (آنندراج). رجوع به عر و گوز شود:
هرکه عری کرد یا یانی درین حیوان کده
عر و یانی بنده هم بر طرز ایشان میزنم.
ملا فوقی یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ رُ)
مجموع خانه از اطاق و صحن و بام. خانه و بخش های اساسی آن:
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز.
حافظ.
- بی دروبام، بی روزن و سقف. مسدود و غیر محاط (بر حسب اعتقاد قدما به فلک) :
سرگشته در این دائرۀ بی دروبام
ناآمده بر مراد و نارفته به کام.
خیام.
- دختری دروبام بسته، که مرد ندیده است. بانوچه. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیو جان
تصویر دیو جان
مرد پیر و سالخورده، تاریک دل، بد نفس
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دم در خانه بزرگان نگهبانی دهد نگهبان در حاجب قاپوچی، حارس نگهبان. یا دربان فلک آفتاب، ماه
فرهنگ لغت هوشیار
بدن، تن و جان
فرهنگ گویش مازندرانی
دربان
فرهنگ گویش مازندرانی